عصر ظهور
پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : فرشید میجانی

ای کاش بیایی



بیا و ببین که اشک انتظار، دامن شب را پر از شکوفه هاى آرزومند نسیم کرده است.



نه تنها رنگ من، که رنگ شب از این همه غمهاى پریشان پریده است



ما انتظار دستهایى را مى کشیم که نسیم ، نوازشگرى را از او آموخت



اى تمام آرزوهاى من ! کاش یکى از آرزوهاى تو ما بودیم...



اى نگاهت چشمه ی آیات حسن!



آیینه ی خورشید، آه تو را تاب ندارد ...



هنوز درخت موسى به « اناالله » ایستاده است، آیا کفشهاى غیبت را از پا در نمى آورى؟



هنوز نفس رحمان در مدینه سرگردان است، آیا برخاک یمن، غبارى از گرد راه نمى افشانى؟



هنوز کور ، لال و کر بسیارند، مسیح ظهور را به مداوا نمى فرستى؟



هنوز گریه اقبال را تا خنده خوشایندى، راه بسیار است، خضر را فرمان



نمى دهى؟



هنوز در میان گردابهاى گمراهى، موجى از بانگ نجابت بلند است،



نوح را برکشتى نمى نشانى؟



اى آخرین اشک از چشمه فیض خدا ! اولین بهانه ی ما براى بودن، تویى.



آخرین یادگار ما براى بازماندگان، انتظار تو است.



ظلمت تردید را آفتاب تویى؛ سرهاى افسرده را، باده ی ناب تویى؛ محرومان زمین را رحمت بى حساب تویى؛ خانه ی امید را باب تویى؛



برآتش هر ناله دلسوخته، آب تویى!



اى اندک و بسیار من! بسى حرف و حدیث هست، و گفتن نمى توانم، ای کاش بیایی



بیا و ببین که اشک انتظار، دامن شب را پر از شکوفه هاى آرزومند نسیم کرده است.



نه تنها رنگ من، که رنگ شب از این همه غمهاى پریشان پریده است



ما انتظار دستهایى را مى کشیم که نسیم ، نوازشگرى را از او آموخت



اى تمام آرزوهاى من ! کاش یکى از آرزوهاى تو ما بودیم...



اى نگاهت چشمه ی آیات حسن!



آیینه ی خورشید، آه تو را تاب ندارد ...



هنوز درخت موسى به « اناالله » ایستاده است، آیا کفشهاى غیبت را از پا در نمى آورى؟



هنوز نفس رحمان در مدینه سرگردان است، آیا برخاک یمن، غبارى از گرد راه نمى افشانى؟



هنوز کور ، لال و کر بسیارند، مسیح ظهور را به مداوا نمى فرستى؟



هنوز گریه اقبال را تا خنده خوشایندى، راه بسیار است، خضر را فرمان



نمى دهى؟



هنوز در میان گردابهاى گمراهى، موجى از بانگ نجابت بلند است،



نوح را برکشتى نمى نشانى؟



اى آخرین اشک از چشمه فیض خدا ! اولین بهانه ی ما براى بودن، تویى.



آخرین یادگار ما براى بازماندگان، انتظار تو است.



ظلمت تردید را آفتاب تویى؛ سرهاى افسرده را، باده ی ناب تویى؛ محرومان زمین را رحمت بى حساب تویى؛ خانه ی امید را باب تویى؛



برآتش هر ناله دلسوخته، آب تویى!



اى اندک و بسیار من! بسى حرف و حدیث هست، و گفتن نمى توانم،



درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عصر ظهور و آدرس farshid72.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Alternative content